دیروز رفتم پیش عخشم یکم ته ریش داشت منم بهش گفتم برو بزن ریشاتو همینطوری که داشت ریشاشو میزد منم پدر شوهل رو تو اینه دیدم که داره میاد از خجالت فرار کردم تو اتاق هول شده بودم اچندبار پدر شوهل منو دیده ولی خب هنوز بحث ازدواج اینا نشده من خجالت میکشم
بعدازظهر اون روز هم بعد از اون همه خوش گذرونی با اژانس رفتم خونمون انقده دلم گرفته بود که باید از پیش عشقم بررررررمخودمو کنترل کردم گریه نکنم اخه عشقم ناراحت میشد